گوي بيان 2 :
گفت : پيلي را آوردند بر سر چشمه اي كه آب خورد. خود را در آب ميديد و مي رميد.او مي پنداشت كه از ديگري ميرمد. نميدانست كه از خود ميرمد.
همه اخلاق بد - از ظلم و كين و حسد و حرص و بيرحمي و كبر - چون در تست، نميرنجي،
چون آن را در ديگري ميبيني، ميرمي و ميرنجي.
“ مولانا (فيه ما فيه) “
گفت : پيلي را آوردند بر سر چشمه اي كه آب خورد. خود را در آب ميديد و مي رميد.او مي پنداشت كه از ديگري ميرمد. نميدانست كه از خود ميرمد.
همه اخلاق بد - از ظلم و كين و حسد و حرص و بيرحمي و كبر - چون در تست، نميرنجي،
چون آن را در ديگري ميبيني، ميرمي و ميرنجي.
“ مولانا (فيه ما فيه) “
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی