گوي بيان 39 :
يوسف مصري را دوستي از سفر رسيد . گفت از براي من چه ارمغان آوردي ؟
گفت : چيست كه تو را نيست و بدان محتاجي؟ الا جهت آنكه از تو خوبتر هيچ نيست،
آينه آوردهام تا هر لحظه روي خود را در وي مطالعه كني.
چيست كه حقتعالي را نيست و او را بدان احتياج است؟
پيش حقتعالي دل روشني ميبايد بردن تا در وي خود را ببيند.
" مولانا ( فيه ما فيه ) "
يوسف مصري را دوستي از سفر رسيد . گفت از براي من چه ارمغان آوردي ؟
گفت : چيست كه تو را نيست و بدان محتاجي؟ الا جهت آنكه از تو خوبتر هيچ نيست،
آينه آوردهام تا هر لحظه روي خود را در وي مطالعه كني.
چيست كه حقتعالي را نيست و او را بدان احتياج است؟
پيش حقتعالي دل روشني ميبايد بردن تا در وي خود را ببيند.
" مولانا ( فيه ما فيه ) "
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی