شنبه، تیر ۲۲، ۱۳۸۱

گوي بيان 40 :

گنجشك‌ها پر زدند
سگ‌هاي بي‌صاحب كوچه گريختند

تنها كودك نمي‌ترسيد
زيرا كه خواب ماه و ستاره و عروسك را مي‌ديد
وقتي كه شهر ويران شد!
........
دوباره شهر
ساخته خواهد شد
پيچك روي ديوارهاي خوني را خواهد پوشاند
همه چيز همان خواهد شد
كه بود

اما !
ما همان نيستيم كه بوديم

با آنچه كه بر ما رفت.

"قدسي قاضي نور (كتاب پاي بستن چه سود، فراري دل بود)"

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی