گوي بيان 11 :
حسرت نبرم به خواب آن مرداب،
كه آرام درون دشت شب خفته است
دريايم و نيست باكم از طوفان
دريا همه عمر خوابش آشفته است.
“شفيعي كدكني“
حسرت نبرم به خواب آن مرداب،
كه آرام درون دشت شب خفته است
دريايم و نيست باكم از طوفان
دريا همه عمر خوابش آشفته است.
“شفيعي كدكني“
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی