جمعه، شهریور ۱۷، ۱۳۸۵

مطربی نیست که اندوه دل و جان ببرد - برکشد نغمه ی داوودی و افغان ببرد
ساقی و ساغر و میخانه مهیاست ولی - باده ای نیست که اندیشه و ایمان ببرد
خبر غربت و تنهایی ما را ای وای - طایری نیست که تا موطن یاران ببرد
یوسفم چاه نشین گشته و دل خانه نشین - کیست تا ماتم از این کلبه ی احزان ببرد
کو طبیبی که کند چاره ی بیمار دلم - مرهمی رو کند و ناله از این خوان ببرد
نرگس مست توام مایه ی امید من است - مستی اش زنده کند هوش و دل جان ببرد

6 نظر:

در ۶:۲۵ بعدازظهر, Blogger DevilPrayer گفت...

وان مواعید که کردی نرود از یادت!

بالاخره چشم ما به جمال شما باز روشن در تاریکخانه ی وبلاگستان!

یاد روزهای اولی که با هم آپلود می کردیم...

 
در ۱۱:۵۲ بعدازظهر, Blogger Reza گفت...

مستی اش زنده کند هوش و دل جان ببرد

 
در ۸:۰۸ بعدازظهر, Blogger DevilPrayer گفت...

کامم از تلخی می چون زهر گشت...

منتظر پست های بعدی نشسته ایم... بست!

 
در ۴:۱۵ بعدازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

يك چيزي كه من نفهميدم جهت‌گيري انديشه‌گي اين شعرهاست كه هر كدام سازي مي‌زند. يا شايد من نمي‌توانم همه آن‌ها را كنار هم تصور كنم و درك كنم
مي‌دانم دليل بودن‌شان فقط مي‌تواند زيبايي‌شان باشد اما كافي‌ است؟

 
در ۸:۳۶ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

Site besiar khob va zibaiee darid keh matalebe kheily mofidi ra eraeh midahad. Az shoma do ‎khahesh dashtam. Avval inke beh site ma (www.abgusht.com) ham sari bezanid va nazarate ‎khodetan ra az ma darigh nafarmaieed va dovvom inkeh agar ejazeh bedahid az matalebe ‎shoma dar website khodeman estefadeh bekonim.‎
Dostar shoma baro bachehaie abgusht‎

 
در ۶:۰۲ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

سلام.
چطوری دایی عزیز. ایشالله خوب و خوش باشی.

چه خوب که دوباره اینجا رو راه انداختی. خاطرات من هم از اولین روزهای وبلاگ نویسی زنده شد. راستی پسوردت رو چجوری پیدا کردی؟ این هم از عجایت روزگاره. خیلی خیلی دلم برات تنگ شده. به امید دیدار به زودی زود.

این روز ها که می گذرد هر روز...
... در انتظار آمدنت هستم

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی