دوشنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۸۷

می خواست بیاید
تا جوانی امان را
به تماشا بنشینیم .

نیامده رفت ...

تا جوان نشده پیر
و در دام یادش
تا ابد

اسیر

شوم .

4 نظر:

در ۴:۲۷ قبل‌ازظهر, Blogger DevilPrayer گفت...

وین پیر سالخورده جوانی ز سر گرفت!

 
در ۹:۳۰ بعدازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

... گرم یادآوری یا نه
من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم

 
در ۸:۵۷ بعدازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

از زندگاني‌ام گله دارد جواني‌ام

شرمنده جواني از اين زندگاني‌ام

گوش زمين به ناله من نيست آشنا

من طاير شكسته پرِ آسماني‌ام

گيرم كه آب و دانه دريغم نداشتند

چون مي‌كنند با غم بي‌همزباني‌ام

دارم هواي ديدن ياران رفته را

ياري كن اي اجل كه به ياران رساني‌ام

 
در ۹:۳۰ بعدازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

وبلاگ جالبی دارید - یه نکته می خواستم بگم که در این پست که لینکش رو گذاشتم:

http://hshajar.blogspot.com/2002/08/65-j.html

در شعر واژه درست "بیداران" هستش نه "بیماران" ! - موفق باشید

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی