پنجشنبه، مهر ۲۰، ۱۳۸۵

گوسفندی سفيد
گرم صحبت با من شد
و از بیداد گرگها حکابتها کرد
،شب هنگام
.هم صحبت ام زينت بخش سفره ی من بود

4 نظر:

در ۹:۱۹ قبل‌ازظهر, Blogger Reza گفت...

ای داد، از بیداد ِ دادگر...

 
در ۶:۱۵ قبل‌ازظهر, Blogger DevilPrayer گفت...

سلاخی می گریست
...
به قناری کوچکی دل باخته بود!

 
در ۶:۰۲ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

ولي ما رو ياد شازده كوچولو انداختي و گوسفند توي جعبه
و اين كه آدمها رو هم اگه مي‌شد خورد بد نبود

 
در ۷:۴۱ قبل‌ازظهر, Anonymous ناشناس گفت...

سلام
دست شما درد نکنه با این انتخاب های خوبی که کردید.. من که خیلی لذت بردم.
اما یک لطفی بکن و رحمی به چشم ما و کمی درشت تر بنویس

 

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی