گوي بيان 42 :
گيرم اين درخت تناور
در قله بلوغ
آبستن از نسيم گناهي است؛
اما
- اي ابر سوگوار سيه پوش ! -
اين شاخه شكوفه چه كردهاست،
كاين سان كبود مانده و خاموش؟
گيرم خدا نخواست كه اين شاخ
بيند ز ابر و باد نوازش
اما
اين شاخه شكوفه كه افسرد
- از سردي بهار
با گونه كبود -
آيا چه كرده بود؟
“ شفيعي كدكني “
گيرم اين درخت تناور
در قله بلوغ
آبستن از نسيم گناهي است؛
اما
- اي ابر سوگوار سيه پوش ! -
اين شاخه شكوفه چه كردهاست،
كاين سان كبود مانده و خاموش؟
گيرم خدا نخواست كه اين شاخ
بيند ز ابر و باد نوازش
اما
اين شاخه شكوفه كه افسرد
- از سردي بهار
با گونه كبود -
آيا چه كرده بود؟
“ شفيعي كدكني “
0 نظر:
ارسال یک نظر
اشتراک در نظرات پیام [Atom]
<< صفحهٔ اصلی