جمعه، مرداد ۰۴، ۱۳۸۱

گوي بيان 48 :

روي درخت گردوي گس آن كلاغ پير
صد سال لانه كرد و هزاران هزار بار،
گردو از آن درخت بدزديد و خاك كرد.
هر بار روي خاك،
منقار خويش را ز كثافات پاك كرد.

يك بار هم نديد
آن بلبل جوان غزلخوان باغ را
يا ديد و حس نكرد
آن روح عاشقانه دور از كلاغ را.

" ژاله اصفهاني "

0 نظر:

ارسال یک نظر

اشتراک در نظرات پیام [Atom]

<< صفحهٔ اصلی