گوی بيان
دوشنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۸۷
می خواست بیاید
تا جوانی امان را
به تماشا بنشینیم .
نیامده رفت ...
تا جوان نشده پیر
و در دام یادش
تا ابد
اسیر
شوم .
ارسال توسط Hossein @
۴:۰۹ ق.ظ.
4 نظر
جمعه، اردیبهشت ۲۰، ۱۳۸۷
و رسالت من اين خواهد بود
تا دو استکان چاي داغ را
از ميان دويست جنگ خونين
به سلامت بگذرانم
تا در شبي باراني
آن ها را
با خداي خويش
چشم در چشم هم نوش کنيم
" حسین پناهی "
ارسال توسط Hossein @
۱۱:۰۴ ق.ظ.
1 نظر
پیوندها
Google News
Edit-Me
Edit-Me
پستهای قبل
در وفای عشق تو مشهور خوبانم چو شمعشب نشین کوی سربا...
می خواست بیایدتا جوانی امان رابه تماشا بنشینیم .نی...
و رسالت من اين خواهد بودتا دو استکان چاي داغ رااز ...
گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به روشرح و دهم ...
به سر عشق رسوای او دارم و در هوای لبش بیقرارمبه دل...
گوسفندی سفيد گرم صحبت با من شدو از بیداد گرگها حکا...
مطربی نیست که اندوه دل و جان ببرد - برکشد نغمه ی د...
گوی بيان 80 :...روشن تر از خاموشی، چراغی نديدم،و س...
گوی بيان 79 :اينک از تمام عالمتنپوشی را در طلبمتا ...
گوی بيان 78 :گوی بيان امروز اختصاص دارد به بخشی از...
بایگانی ها
05/01/2002 - 06/01/2002
06/01/2002 - 07/01/2002
07/01/2002 - 08/01/2002
08/01/2002 - 09/01/2002
09/01/2002 - 10/01/2002
09/01/2006 - 10/01/2006
10/01/2006 - 11/01/2006
10/01/2007 - 11/01/2007
03/01/2008 - 04/01/2008
05/01/2008 - 06/01/2008
05/01/2011 - 06/01/2011
پستهای کنونی
اشتراک در
نظرات [
Atom
]