گوی بیان 66 :
تنها کفاف زمستان پرندهاي
مرواريد روزهای شوريده را
دانه دانه در راه ميريختيم
وهرچه تهي تر
به تقدیر خويش ميرسيديم.
چو آهنگ بازگشت کرديم
نشاني از راه نشان کرده نيافتيم
پرندهاي رد ما را
به لانه برده بود
شور و جنون ما
تنها کفاف زمستان پرندهاي بود
براي سفري کوتاه
ما اشيا را انبوه ميکرديم
و تابستان
شاخسارانش را
و ما در انبوه اشيا و شاخههاي تنيده
گم شديم.
" فرشته ساري "